loading...
تارنگارمحمدمرادی+محترم آباد
Moradi17 بازدید : 11 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)
چندین سال قبل برای تحصیل دردانشگاه سانتاکلارا کالیفرنیا،واردایالات متحده شده بودم،سه چهارماه ازشروع سال تحصیلی گذشته بودکه یک کارگروهی برای دانشجویان تعیین شدکه درگروهای پنج شش نفری بابرنامه ی زمانی مشخص بایدانجام میشد.دقیقأیادمه ازدخترآمریکایی که درست کنارنیمکت بغلیم می نشست واسمش کاترینابودپرسیدم که برای این کارگروهی تصمیمش چیه؟گفت اول بایدبرنامه ی زمانی روببینه،ظاهرأبرنامه دسته یکی ازبچه هابه اسم فیلیپ بود.پرسیدم فیلیپ رومیشناسی؟گفت:آره،همون پسری که موهای بلوندقشنگی داره وردیف جلومیشینه!گفتم نمیدونم کی رومیگی!گفت:همون پسرخوشتیپی که معمولأپیراهن وشلوارروشن وشیک میپوشه!گفتم نمیدونم منظورت کیه؟گفت همون پسری که همیشه کیف وکفشش باهم سته!بازم نگرفتم منظورش کی بود!اونجابودکه کاتریناصداش روآوردپایین وگفت:فیلیپ دیگه،همون پسرمهربونی که روی ویلچرمیشینه...این باردقیقأ فهمیدم کی رومیگه ولی به طرزغیرقابل باوری رفتم توفکر،آدم چقدربایدنگاهش به اطراف مثبت باشه که بتونه ازویژگی های منفی ونقص هاچشم پوشی کنه...چقدرخوبه مثبت دیدن...یک لحظه خودموجای کاتریناگذاشتم،اگرازمن درموردفیلیپ سوأل میپرسیدن وفیلیپ رومیشناختم چی میگفتم؟حتمأسریع میگفتم همون معلوله دیگه!!وقتی طرزنگاه وفکرکاتریناروبادیدوفکرخودم مقایسه کردم خیلی خجالت کشیدم..............................حالامن وشماییم و وجدان خودمون اگه درموردکسی ازمون سوأل بشه خداییش اول ازهمه بدیاش ونواقصش روبیان نمیکنیم!؟|/\|
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    ازمطالب تارنگارراضی هستید؟
    ازمطالب تارنگارراضی هستید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 30
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 13
  • بازدید سال : 14
  • بازدید کلی : 262